تخمه‌خوران بی‌اینترنت

ساعت به ۹ شب که می‌رسد خواهرجان درچهارچوب درمی‌ایستد و چند دقیقه‌ای به من زل می‌زند. منکه درحال تایپ‌کردن چرندیات روزانه‌ام هستم و هیچ صدایی را نمی‌شونم موجودی را می‌بینم پنهان شده در سایه‌ها. خواهرجان سرش را جلو می‌آورد و با ایماواشاره فریاد می‌کشد که آن لعنتی را از روی گوش‌هایت بردار‌.(منظورش هدفون است) هدفون […]