نامه‌ای کوتاه به پدرم ادگار آلن پو

note-8

راستش این هزارمین باریست که داستان «بالماسکه مرگ سرخ» را می‌خوانم. هزارمین باریست که درمیان کلماتش غرق شده و با آن زنده می‌شوم. انگار که آن کلمات آشنا باشند و نزدیک. انگار که من هم در نوشتن دستی برده باشم. البته اگر افتخار نوشتنش را به دختر کوچکتان داده باشید. می‌دانید پدرجان این‌روزها حسابی کفری […]

تعریف کار از دیدگاه کتاب «مدل کسب‌کار شما»

کتاب مدل کسب و کار شما

عصبانی‌ام و کفری. انگار که تمام جهان در مقابل چشمانم تیره‌و‌تار شده باشد. انگار که آن انگیزه‌های خوش‌رنگ‌ولعابم را به‌کلی از دست داده باشم. اصلا دلم نمی‌خواهد به هیچ چیز فکر کنم. راستش تنها واژه‌ای که در کله‌ام وول می‌خورد «کار» است و بس. انگار که تمام زندگی‌ام در کار و دغدغه‌های پیرامونش خلاصه بود. […]