خبرنامه

با عضویت در خبرنامه، شما می‌توانید هرهفته گزارشی از پست‌های سایت و مطالب مهمی که به تازگی نوشته‌ام، دریافت کنید.

جدیدترین مطالب

آرشیو مطالب

دسته بندی

تعریف کار از دیدگاه کتاب «مدل کسب‌کار شما»

عصبانی‌ام و کفری. انگار که تمام جهان در مقابل چشمانم تیره‌و‌تار شده باشد. انگار که آن انگیزه‌های خوش‌رنگ‌ولعابم را به‌کلی از دست داده باشم. اصلا دلم نمی‌خواهد به هیچ چیز فکر کنم. راستش تنها واژه‌ای که در کله‌ام وول می‌خورد «کار» است و بس. انگار که تمام زندگی‌ام در کار و دغدغه‌های پیرامونش خلاصه بود. خسته‌ام. آه می‌کشم و خودم را می‌خارانم. نیاز به استراحت دارم. استراحتی که مرا از کار جدا کند. جدا از هرچیزی که مرا یاد هدفم بیندازد. بیزارم از این خشم و عصبانیت ناشی از گیر افتادن. بیزارم و می‌خواهم به خواب بروم. اما آن‌قدر افکارم درهم‌برهم شده‌است که خواب‌هایم طولانی و بی‌ثمر شده‌اند. انگار که تنم خسته و روحم دردمند شده باشد.

آن کتاب دلبرم را در دست می‌گیرم و دوباره ناخنکی به آن می‌زنم. باد در غبغب می‌اندازم و سر تکان می‌دهم. می‌دانم مشکل از کجا آب می‌خورد. می‌دانم درحالی که راه‌حل را نمی‌یابم.  دست می‌برم و گردنم را می‌خارانم. موهایم را چنگ می‌زنم و به کلمات خیره می‌مانم. خدایا دارد چه بلایی سرم می‌آید؟ راه‌حل را می‌دانم. جواب تغییر است. تغییری در ناخودآگاهم. تغییر در سبک زندگی‌ام.

کتاب محبوبم که «مدل کسب‌وکار شما» نام دارد کتابیست خوش‌خوان و بی‌نظیر برای یافتن راه درست آینده شغلی‌تان. راهی که رضایت بیشتری نصیبتان می‌کند و این استرس‌ها و تنش‌هایتان را کاهش می‌دهد. انگار که نقش چای نبات را داشته باشد به وقت دل‌پیچه‌های مزمن‌تان.

اما پیش از آنکه از راه‌حل‌های کاربردی و حقیقی‌اش برایتان بگویم ناچارم اخطاری بدهم. اخطاری که ممکن است کمی حال و روزتان را به‌هم بریزد و کفری‌تان کند. راستش این مدل کسب‌وکار برای هر آدمیزادی مناسب نبوده و او را به رضایت اعلا نخواهد رساند. به‌علاوه شمایی که مانند من سردرگمی این حقیقت تلخ را بپذیر که ساختن مدل کسب‌وکار شخصی نیازمند به ریسک دارد خطر. و شکل‌گیری مقدماتی‌ آن به نگرش شما به علایق، مهارت، شغل و نوع درآمدتان بستگی دارد.

بگذارید خیالتان را راحت کنم که این یک بازی خطرناک است و پر از ریسک. اما درکنار تلخی‌هایش تضمین می‌کند که علایقتان را رشد داده و از آن‌ها به عنوان راهی برای کسب‌درآمد استفاده خواهد کرد. پس اگر در پی ساختن برند شخصی (Personal branding) خود هستید تجربیات ناموفق قبلی شغلی خود را فراموش کنید. آن وقت با ذهنی باز وارد مرحلۀ جدیدی از زندگی کاری‌تان بشوید. قبول کنید شیوۀ زندگی‌تان به‌کلی تغییر کرده و این تغییر بدو‌ن‌شک چالش‌های جدیدی را پیش‌رویتان قرار خواهد داد.

بعد از خواندن این کتاب و اقدام جدی برای بازآفرینی مدل کسب‌وکارتان دیگر نه آن آدم سابق خواهید بود و نه آن عادت‌های پیشین به‌درد کارتان خواهد خورد. ناچارید که مدام آپدیت بشوید و خودتان را با بسیاری از چالش‌ها وفق بدهید. عادت‌های جدیدی را بسازید و به بی‌برنامگی‌‌ها و بی‌نظمی‌‌هایتان سروسامان بدهید.

تخمه شور و گل‌پر خورده را در دهانم می‌اندازم و همان طور که آن را با زبان از این گوشه به آن گوشه دهانم می‌فرستم تکرار می‌کنم: «بازآفرینی مدل کسب‌وکار». می‌خندم و پوست تخمه را به درون بشقاب شوت می‌کنم. حالا وقتش رسیده تا اولین اقدام جدی‌ام در سال ۱۴۰۰ را به سرانجام برسام. اقدام اول من برای سروسامان دادن به این بلبشوی ذهنی، تمرکز بر روی برند شخصی است. واژه‌ای که با «مدل کسب‌وکار شخصی» همخوانی دارد. پس کتاب را باز می‌کنم و از محتویات این کتاب دوست‌داشتی برایتان می‌گویم:

نویسندگان در جایی از کتاب معنای کار را از چند منظر متفاوت بیان می‌کنند. 

  1. کار به عنوان یک شغل: به معنای کار کردن به خاطر درآمد و بدون در نظر گرفتن علایق و رضایت شخصی. به گفته روی بامیستر در این نوع تفکر شغل یک فعالیت ابزاری است، چیزی که در اصل به‌خاطر چیز دیگر انجام می‌شود.

  1. کار به عنوان حرفه: بامیستر می‌نویسد:« رویکرد فرد حرفه‌گرا به کار وابستگی احساسی به خود کار نیست. برای فرد حرفه‌گرا کار وسیله‌ای برای خلق کردن، تعریف کردن، ابراز کردن، ثابت کردن و تجلیل کردن از خود است. کار به عنوان حرفه می‌تواند منبع مهمی از رضایتمندی و معنای کامل در زندگی باشد.»

  2. کار به عنوان فراخوانی ماورائی: بامیستر می‌گوید: «این کار از طریق القای نوعی احساس اجبار، وظیفه و یا سرنوشت شخصی انجام می‌شود.»

  3. و اما کار در معنای پیشنهادی نویسندگان این کتاب به ظاهر معقول‌تر به‌‎نظر می‌رسد.        کار به عنوان منبع رضایتمندی: کار در این نوع تفکر به عنوان رویکرد علاقه‌محور (یا حتی احساسی) به کار توصیف می‌شود-ولی رویکردی که گستردگی و شمول ذات یک «فراخوانی» را ندارد. افرادی که کار را به عنوان منبع رضایتمندی دنبال می‌کنند ممکن است مسیرهای شغلی غیرمرسوم را برگزینند که در مقابل پاداش مالی، شناسایی و قدر و منزلت از علایق شخصی حمایت می‌کند. چنینی کاری می‌تواند منبع مهم معنا در زندگی باشد.

     

افرداری که شغل دارند معنا و رضایت بیشتری از خانواده، سرگرمی‌ها، دین و فعالیت‌های غیر کاری می‌گیرند.

 

بعضی ‌از حرفه‌گراها  خانواده و یا علایق دیگر خود را قربانی می‌کنند تا موفقیت خود را در دنیا ارتقا دهند و قدر و منزلت، شهرت یا ثروت بیشماری به ‌دست آورند.

 

و آن‌هایی که کار را یک پاسخ به ماموریت الهی می‌دانند رضایت معنوی و موفقیت شغلی زیادی را تجربه می‌کنند درحالی که ممکن است عکس آن نیز رخ بدهد.

 

کسانی که برای رضایتمندی‌ کار می‌کنند ممکن است بدون قربانی کردن خانواده و دیگر علایق بخش عمده‌ای از معنای زندگی را در کار پیدا کنند.

 

هوم انصافا گزینه چهارم تعریف سالم‎‌تر و جامع‌تری دارد. در ادامه کتاب در جایی متذکر می‌شود:

همۀ ما خودمان تصمیم می‌گیریم تا چه حدی با شغلمان تعریف شویم. پاسخ درست و غلطی وجود ندارد.

اما کتاب به ما یادآوری می‌کند که :

  • معنای واحد یا صحیحی از کار وجود ندارد.
  • در زندگی منابع زیادی برای احساس خشنودی و رضایتمندی هست که هم به کار مربوط می‌شود و هم نامربوط.
  • افکار ما راجع به کار-و توانایی ما برای انجام کارهای خاص- با افزایش سن تغییر می‌کند.
  • شما با کارتان تعریف نمی‌شوید-مگر اینکه خودتان بخواهید.

 

تخمه‌های بشقاب تمام شده و حالا به این جمله فکر می‌کنم: «شما با کارتان تعریف نمی‌شوید مگر اینکه خودتان بخواهید.»

انگار که می‌گوید شما جدا از کار انسانی مستقل، عاقل و ارزشمند هستید. این را با خودم تکرار می‌کنم و به پوست‌های له‌ولورده تخمه‌ها خیره می‌مانم. رضایتمندی در کار آرام‌آرام شکل می‌گیرد نه یک شبه و هول‌هولکی. آه می‌کشم و سعی می‌کنم که درکنار تلاشم از مسیر حرکت لذت ببرم.

 

 

 

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.