هیچ‌وقت آرزو نکن که وارد ذهن من بشی!

موسیقی‌ای که موقع خواندن این داستان کوتاه می‌توانید گوش بدهید (Marauders-Dos Brains) باد سرد وحشیانه از پشت‌سرم، درست از پشت پرده‌های ضخیم اتاق، بر پس گردنم هجوم می‌برد و سپس موهای خیسم را که زیر آن کلاه حمام کپه‌شده، مورد حمله قرار می‌دهد. اما من مصرانه پشت میز نشسته‌ام و یک‌کله تایپ می‌کنم تا این […]

روایت اول به تاریخ ۱۴۰۱/۱/۳

موسیقی دلخواهم را پلی می‌کنم و درحالی که به سختی پلک‌هایم را باز نگه می‌دارم تا خوابم نبرد بر روی کلمات تایپ‌شده خیره می‌مانم. نفس‌های عمیقی می‌کشم و می‌گذارم گرمای تنم از سوراخ‌های بینی بیرون برود و در هوای سرد اتاق حل گردد. به کتاب‌های روی هم تلنبار شده نیم‌نگاهی می‌اندازم و دوباره به ساعت […]