به دنبال نقطه امن در شروع نویسندگی نگرد
آن اوایل که تبوتاب نوشتن به تازگی در روحم وول میخورد جوان بودم و کلهشق. با این حال چندین سررسید از خزعبلات پر کرده و به عنوان رمان در کناری انداخته بودم. اما خب نه جرئت نشان دادن آنها را به کسی داشتم و نه جرئت بازنویسیشان را. راستش نویسندگی در نگاه اطرافیانم هیچ معنایی […]
سرنوشت
خودش را از درون سفینه بیرون میاندازد. به سنگهای کجومعوج نیمنگاهی میاندازد و به رنگهای فسفری پاشیده شده به آنها خیره میشود. میبینم که صورتش از پشت محفظه شیشهای عرق کرده و پلکهایش میپرد. نگاهم میکند و فورا به سمت دیگری خیره میشود. دستهایش میلرزد و تنش از لرزش به عقب و جلو کش میآید. […]
ترکهای فروتن دیوار
«باید که بتوانیم از ترکهای دیوار هم بنویسم.» امشب جناب کلانتری تاکید داشتند که برای نوشتن هیچ بهانهای نیاورید. بنویسید و بنویسید. میخواهید از راه آزادنویسی دستبهکار بشوید یا از راه کلنجار رفتن با خودتان. تفاوتی ندارد. هرجور که میتوانید فقط بنویسید. ایستاده، خوابیده، نشسته، افتاده. بنویسید و نگذارید که ترس از ننوشتن تمام روحتان […]