خبرنامه

با عضویت در خبرنامه، شما می‌توانید هرهفته گزارشی از پست‌های سایت و مطالب مهمی که به تازگی نوشته‌ام، دریافت کنید.

جدیدترین مطالب

آرشیو مطالب

دسته بندی

ترک‌های فروتن دیوار

«باید که بتوانیم از ترک‌های دیوار هم بنویسم.»

امشب جناب کلانتری تاکید داشتند که برای نوشتن هیچ بهانه‌ای نیاورید. بنویسید و بنویسید. می‌خواهید از راه آزاد‌نویسی دست‌به‌کار بشوید یا از راه کلنجار رفتن با خودتان. تفاوتی ندارد. هرجور که می‌توانید فقط بنویسید. ایستاده، خوابیده، نشسته، افتاده. بنویسید و نگذارید که ترس از ننوشتن تمام روحتان را ببلعد.

هوف. اصلا از ترک‌های دیوار نوشتن چه اشکالی دارد هان؟ به آن ترک‌ها نگاه می‌کنم که معصومانه خودشان را در گوشه‌وکنار اتاق مچاله کرده و بی‌صدا به زندگی‌شان ادامه می‌دهند. راستش گمان می‌کنم آن‌ها هم  مدام مرا می‌پایند. نگاهشان نرم و دوستانه است. انگار که رفیقم شده باشند. راستش همیشه همان‌جا بوده‌اند. کنج دیوار سبزی که به تازگی رنگش زده بودم. سروکلّه‌شان از بیخ دیوار سمت راست پیدا شده و پس از آنکه از پشت کتابخانه رد شده‌اند تا بیخ آینه قدی کِش آمده‌اند. لعنتی‌های دوست‌داشتنی عجب بساطی ساخته‌اند. عجب جا خوش کرده‌اند. سفیدی‌شان توی ذوق می‌زند اما دلگرم‌کننده به‌نظر می‌رسند. خداراشکر که در این مسیر کوتاه هر از گاهی  به سمت پایین دیوار دویده‌اند و از دیدرس خارج شده‌اند. اصلا بگذار همان‌جا بنشینند مگر طفل معصوم‌ها چه گناهی دارند؟ به‌گمانم حضورشان اعلام می‌کند که اتاق جان دارد و روحش درحال نفس کشیدن است.

و من هم هر از گاهی با دستمالی کوچک خاک رویشان را می‌گیرم و قربان‌صدقه رنگ بغل دستشان می‌شوم. رنگ سبزی که درکنار قهوه‌ای تیره وسایل چوبی مرا به درون جنگلی سرد و بارانی پرتاب می‌کند. جایی که نیازش دارم. سرد و نمناک. پوشیده با مه غلیظی که با بوی چوب نیم‌سوخته ترکیب شده باشد. بوی سرما بدهد و مملو از آرامش و سکوت باشد. انگار که فقط یک ساعت از بارش باران گذشته است. خاک خیس باشد و از سر شاخه‌ها و برگ‌های همیشه سبز قطرات باران بچکد. یکی بر روی شیشه عینکت و دیگری برروی گونه‌ات. سوز و سرما مجبورت کند تا بیشتر در پالتویت فرو بروی و صدای دارکوب‌ها بیخ گوشت شنیده شود. رطوبت دلچسبی درلابه‌لای آن مه پنهان و به سردی هوا آغشته شده باشد. صدای ترق‌وتروق چوب‌های سوخته در گوش‌هایت منعکس بشود و همان لحظه آتش قرمزی را ببینی که تن کرخت و لرزانت را گرم کند.

هرچند آن ترک‌ها آن‌قدر فروتن هستند که به روی خودشان نیاورند و شکایتی از این قربان‌صدقه‌های من نکنند. آن‌قدر فروتن که می‌دانند به نفرین و لعنت ابدی محکوم نشده‌اند. شاید در تمام سال‌های زندگی‌شان در کنار آدمیزادها تحقیر شده باشند اما راهشان را پیدا کرده‌اند. ترک‌های دیوار خوب می‌دانند که بودنشان به معنای خستگی روح خانه‌ آدمیزادهاست. آن‌ها خودشان را فدا می‌کنند تا به آدمیزادها بفهمانند که وقت تغییر رسیده است. روح ترک‌خورده‌ات را بردار و ترمیم کن. شاید ترمیمش به ترک‌های بیشتری منجر شود اما راه دیگری نیست. ترک‌ها همیشه هستند. آن موجوداتِ بی‌جانِ فروتن تا ابد با آدمیزادها زندگی خواهند کرد. تا ابد.

 

می‌‎تونی مطلب «چطور در بیکاری خلاق باشیم» را هم از اینجا بخوانی.

همچنین مطلب «گاهی هم از ننوشتن بنویسیم» را.

 

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.