ایدۀ اولیۀ رمان «دارکولا» از کجا آمد؟

آفتاب داغ بر پس سرش می‌تابد درحالی که به سمت کتابخانۀ اشتراکی انگلستان می‌رود. عرق بر صورتش نشسته و گرما از زمین و زمان می‌بارد. هرازگاهی با دستمال جیبی عرق‌هایش را خشک می‌کند و قدم برمی‌دارد. سپس در را هل می‌دهد و داخل می‌شود. به سکوت دلچسب کتابخانه لبخند زده و جلو می‌رود. لبخندی پیش‌هنگام […]

اضافات را حذف کن!

می‌دانی گاهی فقط نیاز داری که هوشمندانه اضافات را از زندگی‌ات حذف کنی. لازم نیست آن‌قدر بر عادت‌سازی‌هایت تمرکز کنی. گاهی ناچاری تا با دیدی دیگر به جان عادت‌هایت بیفتی. و آن‌قدر آن بدردنخورها را حذف کنی که بتوانی جایی برای عادت‌سازی‌های مفیدت بیابی.

به‌عنوان یک نویسنده در شرایط فعلی چطور زنده بمانیم؟

«جولز اونز» در کتاب «فلسفه برای زندگی و دیگر موقعیت‌های حساس» می‌گوید: رواقیون تأکید می‌کنند هیچ‌کس نمی‌تواند مجبورمان کند چیزی را برخلاف خواسته‌مان باور کنیم؛ اگر بدانیم چطور دربرابرشان مقاوت کنیم، هیچ‌کس نمی‎‌تواند ما را شست‌وشوی مغزی دهد. هرطور که به لحظات تلخ و دلخراش این روزها می‌نگرم نه جوابی می‌یابم و نه تسکینی برای […]

بی‌خوابی‌های که به یافتن ایده ختم می‌شود.

همین حالا که می‌نویسم ساعت از ۲ نیمه‌شب هم گذشته است. آلارم کوفتی گوشی را برای ۸ صبح تنظیم کرده‌ام و طبق گفتۀ مربی تنها ۵ دقیقه ناقابل تایم بیداری‌ام را عقب کشیده‌ام. ‏برای چه؟ برای تنظیم کردن این بیخوابی و نخوابیدن‌های پی‌درپی‌. اما حالا گمان می‌کنم ذهنم به اندازۀ تراکتوری پدر و مادردار خواستار […]

مرضِ بیشتر خواهی

مراقب پذیرش رؤیاها و اهداف جدید باشید که ممکن است به موافقیت و خوشحالی‌ای که قبلاً برای خودتان ساخته‌اید آسیب برسانند.  این پاراگراف را می‌خوانم و ناخواسته نویسنده را به باد ناسزا می‌گیرم. دارد مرا دست می‌اندازد دیگر؟ ها؟ داری مرا مسخره می‌کنی رفیق؟ هرچه تا الان از آن کتاب‌های زرد خودیاری خوانده بودم آدمیزاد […]

استعداد نافرمانی را دریاب!

استعداد نافرمانی

من که به شخصه از موهبت نافرمانی‌ام لذت می‌برم، تو چطور؟ اصلا چطور می‌شود این استعداد نافرمانی را در خودمان پرورش دهیم و آن‌قدر در مشتمان بگیریم که خدایی نکرده به سرکشی و درنهایت جنگ با اطرافیان ختم نشود؟ به گمانم بهترین توصیه در همین پاراگراف «فرانسسکا جینو» خلاصه می‌شود: پیشنهاد می‌کنم این کتاب شیرین […]