خودت برعلیه خودت
مامان امروز به چشمانم زل زد و گفت که چند وقته حسابی عصبانی و بیحوصله شدی چرا؟ راستش آن لحظه لقمۀ غذا در میان انگشتانم بود که به مامان خیره شدم. لقمه را به درون دهانم پرتاب کردم و درحالی که با حرص لقمه را زیر دندانهایم خرد و خاکشیر میکردم گفتم: «خوبم. فقط نمیفهمم […]
طنز دلهرهآوری به سبکوسیاق «مغازهی خودکشی»
به یاد دارم که رمان کم حجم «مغازهی خودکشی» از «ژان تولی» را به توصیهی یکی از دوستان کتاب دوستم در دوران دانشجویی خریدم و همان شب یک نفسه خواندمش. کتابی عجیبوغریب همراه با اسمی عجیبتر که در نگاه اول حسابی مرا جذب خودش کرده بود. هرچند میدانستم این اسم قرار است مرا به دنیایی […]
رستاخیز مرگ-قسمت سوم
میتوانید پیش از خواندن این داستان، قسمت اول و دوم را از اینجا مطالعه کنید. رستاخیز مرگ-قسمت اول رستاخیز مرگ-قسمت دوم میتوانم زنده شوم؟ میتوانم آن تن مُرده و روح خاموشم را بیدار کنم؟ چه کرده بودم؟ من با خودم چه کرده بودم؟ این صورت دروغین. این احساسات آدمیزادی. این روح سرگردان. من مُرده بودم؟ […]
وقتی به شجاعت نیاز داری چه میکنی؟ میخوابم
-هی دختر بیداری؟ امروز تو راه برگشت به خانه مدام به این سوال فکر میکردم که وقتی به شجاعت نیاز داری چه میکنی؟ یاد تو افتادم. همش تصویر تو مقابل چشمانم ظاهر شد. دستآخر تصمیم گرفتم که به تو سر بزنم. میدانستم که برایش جوابی خواهی داشت. میدانم که جانت میخارد برای این جور سوالها. […]
حاضری کدام خط قرمزها را پس بزنی؟
تِرَکی (track) را که برایم فرستاده پلی میکنم. آنوقت در حالی که به گندکاریهایم در تولید محتوا زل زدهام کتاب «محتوای کاردرست» را میخوانم. خشم تمام روحم را بلعیده و حالا به جان جسمم افتاده است. اما میگذارم واژگان اجنبیطور موسیقی در ذهنم منعکس شود. میگذارم کمی با من صحبت کند و به رسم عادت […]
کمیک بوکی با طعم وحشت
راستش این روزها حسابی درگیر کمیک بوکهای ترسناکی شدهام که اتفاقاً حسابی هم هیجانانگیز و البته حرفهای هستند. پس دست جنباندم تا پیش از آنکه از دهان بیفتند یکی از آنها را با شما به اشتراک بگذارم. میتوانید هر فصل از این کمیک بوک را به صورت جداگانه دانلود کرده و مطالعه کنید. […]
رستاخیز مرگ-قسمت دوم
میتوانید پیش از خواندن این داستان، قسمت اول را از اینجا مطالعه کنید. رستاخیز مرگ-قسمت اول «میرویم به سمت جنوب. در کوهستان خاکستری توقف میکنیم. میرویم به ملاقات شیاطین.» این را میگویم و در حالی که لیوان نوشیدنیام را بر روی میز میکوبانم ادامه میدهم: «مفهومه؟ یا منتظر چیز دیگری هستید؟» قورتی دیگر از الکل […]