خبرنامه

با عضویت در خبرنامه، شما می‌توانید هرهفته گزارشی از پست‌های سایت و مطالب مهمی که به تازگی نوشته‌ام، دریافت کنید.

جدیدترین مطالب

آرشیو مطالب

دسته بندی

فضیلت‌ها را با تمرین به‌دست می‌آوریم!

این‌روزها مدام به این‌ و آن کارم فکر می‌کنم. مدام آن چک‌لیست لعنتی را زیر‌ورو کرده تا مبادا از برنامه‌هایم عقب بیفتم. کارهای سایت، تولید محتوا، پروژه‌‌های آتی و همین حالا، خواندن خروارها کتاب که به تازگی خریده ام و از فرط ذوق‌زدگی نمی‌خواهم داخل قفسه‌ها بچپانم، نوشتن داستان‌هایی که به خودم قول داده‌ام و بحث و جلسات با بچه‌های تیم و رسیدگی به دوستانم در کنار کارهای خانه و بودن در جهان خانوادگی. نمی‌دانم به کدامشان می‌رسم یا نمی‌رسم اما در اکثر روزها آن‌قدر خسته و درمانده می‌شوم که حتی حال تلاش برای بیدار شدن روزهای بعد را هم نخواهم داشت. می‌دانستم که با سرعتی تند ماشین را در سرازیری کارها انداخته‌ام و پیش از بررسی توانایی‌های شخصی و جسمی خودم همان‌طور پیش می‌روم.
من درگیر عادت‌هایی شده‌ بودم که پیش از بررسی ضرورت و حتی سبک‌سنگینی‌شان به آن چک‌لیست مادرمُرده افزوده بودم. شبیه طمعی دیوانه‌کننده که فقط فقط می‌خواهد کارهایش را انجام دهد و به خودش مدال افتخار بدهد و ایستاده به تشویق خودش مشغول شود.
این ولع نه تمرکزی برایم گذاشته بود و نه انرژی‌ای برای انجام کارهای ساده که در ذهنم به غولی بی‌شاخ‌ودم بدل شده بود.
در همین حین کتابی الکترونیک را باز کردم و به خواندنش مشغول شدم. کتابی که به‌ظاهر می‌توانست چتر نجاتم باشد.
منظورم کتاب «فلسفه‌ برای زندگی و دیگر موقعیت‌های حساس» از «جولز اونز» با ترجمه شیرین نشر «میلکان» است.

در این کتاب عادت‌سازی‌های آگاهانه در فلسفۀ کهن یونان این‌گونه بیان شده است:

اول عادت‌های خود را آگاهانه انجام دادن، سپس خودآگاهی را به عادت تبدیل کردن: ابتدا با بازپرسی سقراطی از باورهای خودکارمان خودآگاه می‌شویم تا معقول بودنشان را بسنجیم؛ سپس بینش‌های فلسفی جدیدمان را انتخاب و تکرارشان می‌کنیم تا به عادت‌های خودکارِ جدیدمان تبدیل شوند.

پس از خواندن این پاراگراف به آن فکر کردم که کدام یک از آن موارد چک‌لیست روزانه عادت‌سازی نشده بودند؟ کدام بی‌پدرمادرهایی بودند که از زیر دستم رد شده و به دام طمعم برای کار بی‌وقفه افتاده بودند؟ هوم؟ تقریباً خیلی‌هاشان.

اگر تصور کنیم که تمام این خرده عادت‌ها بخش‌هایی جزئی اما ضروری زندگی نویسنده‌محور است پس می‌توان نویسنده بودن را یک فضلیت اخلاقی دانست. همان‌طور که افلاطون می‌گوید: «فضیلت‌ها را با تمرین به‌دست می‌آوریم.»
جالب است جناب افلاطون. نه خوشم آمد. منکه حسابی از خواندن جملات این کتاب سرمست می‌شوم.اصلا فیلسوفان یونان معتقداند:

درست‌ همان‌طور که عضلات‌مان را با تکرار تمرین‌ها قوی می‌کنیم، “عضلات اخلاقی‌”مان را نیز با تکرار تمرینات خاصی قوی می‌کنیم

اما واجب است بدانی که این عادت‌سازی‌ها حسابی پوستت را خواهد کند.

نویسنده همچنین در کتاب می‌گوید:

این کار روند آسانی ندارد. انرژی و شجاعت بسیاری لازم است که عادت‌های خودکارِ فکری و احساسی‌مان را تغییر بدهیم و همچنین به فروتنی نیاز دارد؛ هیچ‌کس دوست ندارد اقرار کند که ممکن است روش جهان‌بینی‌اش اشتباه باشد.

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook

ارسال دیدگاه

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.