راستش نمیدانم که تابهحال در سایت از این موضوع حرفی به میان آوردهام یا نه اما میدانم که دغدغۀ شخصی من نیز در اوضاع درهموبرهم این روزهایم است. پس پشت سیستم مینشینم و برایتان از نسخههای شخصی زندگیام مینویسم. نسخههایی که بهاحتمال زیاد بهدردتان نخواهد خورد اما دید خوبی به تو خواهد داد. جالب است نه؟
بدردنخورهای بدردبخور. هاها… تو دام بازی کلمات من افتادی!
اما صبر کن. چند نفس عمیق بکش. قورتی از آن چای جوشیدهات در لیوان بنوش و بعد برای چند ثانیه چشمهایت را ببند.
به تمام آن جملات مربیهای انگیزشی فکر کن که چطور با آبوتاب از انگیزه، زندگی، خوشبختی، روابط عالی، پول و غیره صحبت میکنند. و آنوقت از تو میخواهند که با تصویرسازیهای رنگارنگ و جذاب خودت را در بهترین شرایط تصور کنی. و جملۀ «تو لایق بهترینها هستی» را تنگش میچسبانند تا از راه نفوذ به احساسات و کمبودهایت تو را در دام کلماتشان بیندازند. و به محض آنکه مغز تو از فرمانهای هیجانی پیروی کرد فاتحهات خوانده است.
تو میمانی و تصویرسازیهای ذهنی و توهم در مرکزیت جهان و یا کائنات بودن و زندگی واقعی که گویا با قوانین این بزرگواران همخوانی ندارد. و بهمحض آنکه انتظاری دردناک برای رسیدن به نتیجه درمقابل رویت قد علم میکند و باز به تو مانترای «من میتونم/ من در مرکز جهان هستم/ من بهترینم/ شک ندارم که کائنات انرژی من رو دریافت میکنند» و غیره و غیره را پشتبندش میآورند تا کلماتشان رنگوبویی حقیقی بگیرند.
اما یک لحظه بزن روی ترمز. میخواهم ازت تو بپرسم آیا تابهحال به آن فکر کردهای که نکند یک جای کار بلنگد؟ یا میخواهی با همان سیستم داغ مغزت تصمیمهای مهم زندگیات را بگیری؟ هوم؟
از تو میخواهم به تکنیک پرسیدن سوال متوسل شوی و برای چند دقیقه هم که شده از خودت بپرسی آیا این جملات خوش رنگولعاب و دلنشین که مدام تو را به مثبتاندیشی افراطی دعوت میکند، برای پیش بردن اهدافت کارساز است؟
آیا گفتن چند جملۀ شیرین و مثبت تمام دردهای زندگیمان را یک کله دوا میکند؟
آیا انتظار کارکردی همچون چاینبات را از آنها داری؟
آیا این زندگی کوفتی متشکل از هزاران هزار طیف رنگی بین سیاه و سفید نیست؟
آیا جدیجدی ما در مرکز جهانی هستیم که کهکشان راهشیری فقط یکی از آن چند کهکشان جهان است؟ و همهچیز فقط و فقط برای ماست؟
پس آن طفل معصومهایی که در آن سمت مرزهای این کشور جان میکنند، جزئی از این جهان نیستند؟ لابد آنها با قوانین این مثبتاندیشان افراطی و مانتراهای آبکیشان آشنا نیستند نه؟
آیا کائناتی بیکار نشستهاند تا انرژی مودی تو را مدام یادداشت کنند و سروقتش بزنند پس کلهات؟ کائنات؟ قبلاً واژۀ دیگری برایش به کار نمیبردند؟
یا ما موجوداتی آزاد با تصمیمهای آزادانه هستیم؟ آیا بهتر نیست خودمان را مسئول تصمیمها و عواقبش بدانیم تا تلافی جهان و کائنات؟ هوم؟
بعید نخواهد بود که همین حالا با صدای بلند بر سرم فریاد بزنی: «آنچه که بهدرد تو خواهد خورد، پشیزی برای من نمیارزد!»
با بیان این جمله عمیقاً خوشحال هم خواهم شد منتهی از تو یک خواهش دارم. نگذار کلمات خوش رنگولعاب آدمها نحوۀ طرز فکرت را به سمت تصمیمهای هیجانی ببرد. حتی اگر آن یک نفر من باشم!
یک پاسخ
عاشق این عنوان شدم:))
بلی شخصی سازی کردن از اوجب واجبات است😁
قدری توقف میخواهد و اندیشه کردن و پرسشگری😌
ممنون از این نوشتار خوبت با این سطح از انرژی که توش گنجونده بودی:))