آه سایت دلبرم.
چه غریبانه تنهایت گذاشتم و تو را به امان خدا رها کردم.
میدانی چند روز است که جز روزهای پنجشنبه به سراغت نیامدهام؟
اما بیا و از من دلخور نشو دلبر صبور من. میدانم که میخواهی سر به تنم نباشد. اما در این دو ماه بلانسبت همچون گربه نوشتم و کار کردم. هرچند هنوز هم همچون گذشته فعالیتهای نوسانی دارم.
اما گوشت را جلو بیار دلبرم. من کمکم دارم تعهدی بیرونی میسازم. و این یعنی قرار است رابطهمان بهبود یابد سایت عزیزم.
اما تو کوتاه بیا. میدانی لمس کلیدهای کیبورد و شنیدن تلقوتلوقش چقدر شیرین است؟ این لذتی است که تو برایم به ارمغان آوردی دلبرم.
لذت نوشتن.
انگار که پشت ماشین تایپ نشسته باشم. آه اگر یکی از آن ماشینها را داشتم.
آخ مرا ببخش که اینقدر بیرحمانه صحبت میکنم. در مقابل تو از ماشین تاپ میگویم! عجب خیانتی دلبرم.
نمیدانی سایت عزیزم که چطور برای این لحظات بازگشتم به سمت تو اشک ریختم. چطور از فرط شادمانی بالا و پایین جهیدم و جشن گرفتم.
پس بیا کدورتهایمان را دور بریزیم و از راه مذاکره این سوءتفاهم را رفع کنیم. امیددارم که میتوانم در روزهای آتی مجدد به تو سر بزنم.
پس این را بدان که تو در قلبم خواهی ماند و هرگز رهایت نخواهم کرد. حتی درسختترین روزهایی که درگیر کارهای پیچیدۀ آکادمی هستم.
نگران نباش محبوب من، اینستاگرام نمیتواند تو را از من بگیرد.
راستی اگر پیج آکادمیام را هم خواستی این لینکش است:
آنجا برای بچهها از ژانرنویسی میگویم
تا سلامی دوباره بدرود سایت عزیزم.