شارژ گوشیام ۱۶ درصد است. نمیدانم اینبار از آن ۱۶ درصدهایی نصیبم میشود که هفت جان دارد و هرچه ازش کار میکشی طوریش نمیشود یا از آن نازکنارنجیهایی که به ۱۵ نرسیده پلهها را دو تا دو تا پایین میدود تا تمام شود؟
اما هرچه که هست میخواهم تا آخرین قطرۀ این شارژ ماسماسک بنویسم. نه دچار طلسم نوشتن شدهام و نه مشکلی با آن دارم. چشمانم به ۱۳ درصد شارژ گوشی خیره مانده و به تهماندۀ قرمزی باطریاش که لحظهبهلحظه کمتر میشود. لعنت. از آن نازکنارنجیهایش گیرم افتاده. ۱۲ درصد شد. حالا چه بنویسم که در ۱۲ درصد آخرین شارژ زندگیام بیارزد؟
خداوندا ۱۱ شد که؟ چه کنم؟ حتم دارم این گوشی ۱۰ درصد را که رد کند کلاً عقب میکشد و ناامیدانه به گریه میافتد. احمق بیدستوپا. خودت را جمع و جور کن.
اما تو با ۱۰ درصد باقیماندۀ زندگیات چه خواهی کرد؟
۹ درصد. با ۹ درصدش چطور؟
دلگیر نشو اگر بگویم که اکثرمان هیچکاری از پیش نخواهیم برد. میدانی چرا؟ چون آنقدر فکرمان را درگیر لحظۀ پایان کردهایم که گذر ثانیهها را از یاد بردهایم.