خبرنامه

با عضویت در خبرنامه، شما می‌توانید هرهفته گزارشی از پست‌های سایت و مطالب مهمی که به تازگی نوشته‌ام، دریافت کنید.

جدیدترین مطالب

آرشیو مطالب

دسته بندی

چطور در بیکاری خلاق باشیم؟

نویسنده در کتاب مثل یک هنرمند بدزد می‌گوید:

به خودت زمان بده که حوصله‌ات سر برود. یک ‌بار از همکارم شنیدم که می‌گفت: «این یک حقیقت است. انسان‌های خلاق به زمان احتیاج دارند، به زمانی که در آن فقط بنشینند و هیچ کاری انجام ندهند.

به‌گمانم این پاراگراف آن‌قدر واضح باشد که بتوانی پس از فرو بردن در مغزت فوراً هضمش کنی. گاهی باید خودت را رها کنی. رها از تمام دغدغه‌ها. از تمام احساسات. تمام لحظاتت. آن گوشی مادرمرده‌ات را خاموش کنی و دست از سر اخبار بی‌سرپا در فضای مجازی برداری‌. تلویزیون را بیش‌از این نچلانی و بگذاری که به حال خودش باشد. یک چای دبش بریزی و خودت را بر روی مبل بیندازی. پاها روی هم. دست‌ها رها. باید که بتوانی تخیل کنی. خودت را در چندین سال بعد تصور کنی. خود ایدئال را. صبر کن هیچ «خود ایدئالی» در ذهنت نیست؟ باید که همین حالا یکی برای خودت دست و پا کنی. باید که بتوانی یک خود ایدئالِ موفق برای خودت بسازی. اگر نمی‌توانی مطمئن باش مسیر شخصی‌ات حسابی لنگ می‌زند. اما غصه ندارد که، ماهی را هروقت که از آب بگیری تازه است.

آن ایدئال تو باید کسی باشد که بتوانی به او افتخار کنی. انگیزه و شوق تو برای زندگی باشد. البته که این شخصیت دلربایت الهام گرفته از قهرمانان زندگی توست. چه آن‌هایی که دیده‌‌‌ای و چه قهرمان‌هایت در آن سمت دنیا. اما فراموش نکن که آن‌ها فقط الگو تو هستند و تو به زودی متوجه خواهی شد که شرایط خود، چالش‌های خود و مسیر شخصی خودت را خواهی داشت. پس باید بتوانی راهی نو را برای خودت هموار کنی. راهی آغشته به تخیل نامحدود ذهنی خودت. شاید ابتدا کمی دور از واقعیت به نظر برسد اما اشکالی ندارد. بگذار آن تخیلات در ذهنت شکل بگیرد و حسابی شاخ‌وبرگشان بده.

هرچند شرایط به زودی آن را تغییر خواهد داد. این طبیعیست و از روزگار و روند طبیعی آن دلخور نشو. شک نکن که تخیلاتت دستخوش تغییراتی خواهد شد که رنگ و بویی تلخ دارد. ممکن است آن خودِ ایدئالِ تو را دگرگون و تا حدودی غیرقابل تصور کند. باز هم می‌گویم دل‌گیر نشو و ادامه بده. هویت اصلی و ذات آن «خودِ ایدئال» است که مهم و ضروری تلقی می‌شود. مابقی تنها هماهنگی شرایطیست که ناچارای به آن‌ها تن بدهی.

 

گوینده در یکی از اپیزودهای پادکست‌ رادیو راه می‌گوید:

گاهی دستاوردهای ما تا مدتی طولانی تماماً در زیر خاک نهفته هستند. آن‌ها به مرور رشد خواهند کرد در حالی که ممکن است از سطح رویی خاک ذره‌‌ای از تغییراتشان را نبینیم.

 

دفترچه. یک دفترچه پهلوی دستت باشد. بله دفترچه. کمی از آن کیبورد تلق‌وتلوقی فاصله بگیر و انگشتانت را ورزش بده. دفترچه‌ را با نوشتن ایده‌های ناگهانی‌ات پر کن. می‌توانی نوشتن با انواع خودکارها و روان‌نویس‌ها را امتحان کنی. آن لحظه، لحظه فوران خلاقیت توست. نباید که مانعش بشوی. میلت می‌کشد که ایده‌هایت را کج‌وکوله در کاغذی بزرگ به ثبت برسانی، یک‌لحظه هم تردید نکن. شاید هم با چشمانی بسته و نیمه‌باز بنویسی. اگر کلمات و جملات تو درهم گره خوردند اشکالی ندارد. بگذار ذهنت رها شود و بازی‌گوشی‌هایش را طی کند. می‌توانی از کاغذهای کوچک چسبان و رنگی استفاده کنی. می‌توانی آن‌ها را به هرکجای آن کاغذ طویل بچسبانی و عین خیالت هم نباشد. جملات مهمی را بنویسی. شاید تلخ. شاید شاد. شاید هم درسی که به تازگی از زندگی گرفته‌ای را بنویسی.

سپس آن‌ها را همچون تکه‌هایی از پازل  در کنار یک‌دیگر ردیف کنی. شاید پازلت ارزش بصری چندانی نداشته باشد و مفهوم زیبایی در نگاه اول را نفی کند. اما صبر کن. تابلوی هنری که نمی‌سازی؛ برون‌ریزی ذهنیست. فقط تاکید دارم که نگذاری ایده‌هایت از دست برود. آن‌ها را جمع‌آوری و یادداشت کن. دفترچه. آقاجان آن دفترچه معروف ایده‌هایت را دم دست نگه دار و مدام بنویس. نفس می‌کشی توصیفش کن. گفت‌وگوی از آن سمت تلفن شکل می‌گیرد، چند دیالوگ بیفزا. صدای باد و گم‌گم از بیرون می‌آید آن را بنویس و شاخ‌وبرگش بده. خودکارهای رنگی را فراموش نکن که ذهنت را تازه و روحت زنده خواهد کرد. اصلا ماژیک خطاطی و سر پهنی بردار. نوع نوشتنت را تغییر بده و درهم و آشفته بنویس. می‌توانی دیگران را نیز در یافتن ایده‌هایت شریک کنی. نظراتشان را بپرسی و باز بنویسی.

اگر می‌خواهی خودت را نویسنده‌ای خلاق بیابی باید که نوشتن جزئی از عادت‌های تو بشود. عادتی جدا ناشدنی که حتی در خواب هم رهایت نکند. بیخ گلویت را بچسبد و بگوید که بنویس. تو باید گوش به فرمانش باشی و ملا بنویسش بشوی. ایده‌ها در هوا وول می‌خورند. در کلام دیگران. در نصیحت‌های مامان و بابا. در بحث و جدال همیشگی کارفرماها و سلیقه کج‌وکوله‌شان. در کاهو خرد شده و پیازداغ خوش‌رنگ طلایی. یادت باشد که حتی اگر ۷ سال هم سن داشته باشی باز برای چندین سالِ پیش‌رو می‌توانی از همان تجربیات خامت نان بخوری. اصلا بگذار این‌طور بگویم که تا بی‌نهایت ایده یافت می‌شود و هیچ خط پایانی در کار نیست.

 

این تو هستی که به کمک خلاقیت پرورش یافته و هنر بخصوصت به آن‌ها هویت داده و در نهایت آن‌ها را برای پختن یک شام مفصل و بی‌نظیر آماده خواهی کرد. ایده‌ها را دریاب حتی در زمان بیکاری‌ات. می‌توانی مطلب «گاهی هم از ننوشتن بنویسیم» را هم بخوانی. برایت مفید خواهد بود.

بیکاری برای پرورش خلاقیتت مفید است و ذهنت را برای دریافت مجدد ایده‌ها آماده خواهد کرد. اما صبر کن نمی‌توانی خودت را در تمام روز با عنوان «بیکار بودن» به کوچه علی چپ زده و از انجام کارهای اصلی‌ات غافل بشوی. شاید شستن ظرف، درست کردن کیکی کوچک، رسیدگی به گلدان‌ها، پیاده‌روی طولانی و حتی پرسه زدن در خانه یک بیکاری موقت به حساب بیاید و برایت ایده جمع کند، اما نباید که همیشگی باشد. حواست را جمع کن تو که نمی‌خواهی از آن «خودِ ایدئال» دور بشوی. پس برای بیکاری‌ات زمان بگذار و پس از مراقبه و هم‌صبحتی با آن، خودت را جمع‌وجور کرده و به زندگی پیش‌رویت بازگردد.

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.