«جمال میرصادقی» در کتاب «راهنمای داستاننویسی» میگوید:
نویسندهها به دو گروه تقسیم میشوند، داستاننویسهایی که آثارشان برتجربههای و مشاهدههای آنها تکیه دارد، مثل تولستوی، چخوف و گی دومو پاسان که برای آفریدن آثارشان بیشتر بر صحنههای زندگی و مدد گرفتن از وقایع روزمره جزئیات بهظاهر بیاهمیت تاکید میورزند.
و داستاننویسهایی که نوشتههای آنها بیشتر از تخیلشان مایه می گیرد، مثل پو، گوگول و داستایوسکی که نقش تخیل در آثارشان عظیم و فوقالعاده است.
البته که تخیل در نویسندگی ژانر وحشت نقشی اساسی دارد اما کافی نخواهد بود. تخیل همچون عضلات بدن به ورزش مداوم و تمرین نیاز دارد. هرچند در کنار این تخیل به تجربه نیز محتاجی.
مقالۀ مرتبط: «چطور داستانی در ژانر وحشت بنویسیم؟(مقدمه)»
اما آیا میدانستی که این تخیل ممکن است دردسرساز و یا حتی خطرناک باشد؟ هوم؟
اخطار:
شمایی که کشتهومردۀ جهان وهمآلود و سیاه هستی این را به خاطر داشته باش که بابت غرق شدن طولانی مدت در این جهان به مراقبت ذهنی بیشتری نیاز داری. پس دستبهکار شو و خودت و سایههای درونیات را واکاوی کن، وگرنه در بد مخمصهای گیر میافتی.
در ضمن نمیتوانی بلند شوی بروی و آدمها را تکهتکه کنی که فقط در کالبد یک قاتل خزیده باشی. ناچاری آن را تصور کنی. اگر هم نیاز به تجربههای بیشتری داری، دستبهدامن داستانهای مشابه، اخبار و راههای سالمش بشو.
پس خودت را جمعوجور کن تو نمیتوانی دستبهسینه یک گوشه بنشینی و منتظر بمانی که همهچیز به تو الهام شود.
آنقدر در خواندن و یادداشت ایدهها سمج باش که کلهات به کار بیفتد. هرچه بیشتر از این دست خوراکها به مغزت بدهی بیشتر توانایی بسط دادن به ایدههایت را داری.
البته که مهارت دزدیدن تجربیات دیگران را هم به این آش تخیلی بیفزا. میخواهی از خدایان ژانر وحشت شوی؟ پس دست بجنبان که زمان درحال گذر است.
مقالههای مرتبط: