این تنبلی اغواگر، این خستگی مفرط، این سرزنشهایی که هرگز ما را به جایی نمیرسانند، همه و همه حاصل همان اهمالکاریهایی است که از یک سمت به عدم شکلگیری عادتها ختم شده و از یک طرف دیگر به ناآگاهیمان به وضعیت پیشرو. دستآخر آنقدر نوشتن را به تأخیر میاندازیم که نه پیشرفتی داریم و نه تغییر بخصوصی. بله تمام این بدبختیها از عدم عادتسازی در نویسندگی است.
اما چه کنیم که نوشتن را به تکتک لحظات زندگیمان بیاوریم و چطور آن را در لیست بلندبالای عاتهایمان بگنجانیم؟ اصلاً مگر عادتها چطور بر کیفیت زندگیمان تأثیر میگذارند که اینقدر مهم تلقی میشوند؟ با من همراه باشید که به شما بگویم چطور از شر تنبلیها خلاص شوید و نوشتن را بخشی از زندگی روزانهتان کنید.
اولین اقدام: پرسشگری به سبک سقراطی:
تابه حال به تفکر نقادانه فکر کردهاید؟ همانی که اسمش پرسشگری سقراطی است؟ این روش به نامهايي چون روش افلاطوني، تلنخوس (بازجويي) و ديالکتيک (جدل) نيز مشهور شده است.
در این روش ابتدا بدون هیچ قضاوت و جبههگیری به بیان کامل مسئله میپردازیم. و این فرآیند را با پرسشهای متعدد پیش میبریم. یعنی سؤال و جوابهای مختلف پیرامون مسئلۀ بیان شده. پس از پرسش و پاسخ به واکاوی دقیقتر ماجرا میپردازیم تا با استدلالهای متناقض روبهرو شویم. در این روش میتوانیم از مربی در این زمینه کمک بگیریم که من خواندن کتابهای مربوطه را در صورت عدم دسترسی به مربی توصیه میکنم. کتابهایی که در ادامه از آنها صحبت خواهم کرد.
پس قبل از رفتن به مرحلۀ بعدی از خودتان بپرسید:
- به کدام علت نوشتن را پشتگوش میاندازم؟ کمالگرایی؟ نداشتن دانش کافی؟ ترس از قضاوت؟ سنگین چیدن برنامههای روزانه؟ وقت نداشتن؟ پس وقتم را چطور میگذارنم؟
- «نوشتن» اولویت چندم من است؟
- آیا حواسم هست که مهارت نوشتن یادگرفتی است نه استعداد؟ و این به معنی تلاش مداوم است؟
- ورودیهای ذهنی من چیست که توان نوشتن روزانه را ندارم؟
- با چه کسانی وقت میگذرانم؟ آیا آنها با من هم دغدغهاند؟ اصلاً میشود از دیگر آدمها داستان و حرف بیرون کشید؟
- آیا ذهن من ذهن پویایست و یا ایستا و غیرمنعطف؟
- نکند که من خودم را دستکم میگیرم و به تواناییهایم ایمان ندارم؟
- باورهای من در رابطه با نوشتن و مسیر نویسندگی چیست؟
- به دنبال دستاوردهایش هستم یا لذت بردن از مسیر؟
- چه نوع محدودیتهایی دارم که مرا از نوشتن باز میدارد؟ شرایط نوشتن؟ زمان نوشتن؟ نگاه اطرافیان؟ چطور این نگاه را خنثی کنم؟
- نوشتن برای من چه فوایدی دارد؟
- قرار است با نوشتن به چه چیزی برسم؟ آرامش؟
- اگر هر روز زمان مختصری را برای آزادنویسی کنار بگذارم و بدون هیچ محدودیتی بنویسم، در درازمدت چه تأثیری بر کیفیت زندگی و طرز تفکرم خواهد داشت؟
- نویسندگی با چه هنرهای دیگری در ارتباط است؟
- چه کنم تا مسیر نوشتن را برای خودم شیرینتر کنم؟
- اصلاً نوشتن چرا برایم دغدغه شده؟
- رابطهام با مسیر نویسندگی چطوری است؟ صمیمانه یا سراسر خشم و نفرت؟
- چطور در نوشتن خلاقیت به خرج بدهم تا بتوانم راحتتر درکش کنم و سختیهایش را به جان بخرم؟
و هزاران سؤال دیگر که میتوانیم از خودمان بپرسیم. اما یادمان نرود که پاسخ به این سؤالات ممکن است روزها، ماهها و حتی سالهایی متعدد ما را درگیر و یا سرگردان کند.
دومین اقدام: انتخاب بینشهای جدید و تکرار آنها:
حالا وقت آن رسیده تا نوشتن را به برنامۀ روزانۀ خودمان بیفزاییم. اما یادمان باشد که خلق عادتها نه تنها زمانبر است بلکه مرحله به مرحله پیش میرود. از عادتسازیهای کوچک شروع کنید. اگر هنوز به نوشتن عادت ندارید آزادنویسی را به شما توصیه میکنم. تنها مواد لازم برای پختن این آزادنویسی خوش طعم؛ چند تکه کاغذ و یک خودکار معمولی است. البته که حرکت دادن انگشتان شما روی کاغذ مهمترین اقدام عادتسازی در نویسندگی است. نه به «چه چیزی بنویسم؟» فکر کنید و نه به کیفیت آن. قرار است از کمیت به کیفیت برسیم نه برعکس. پس آن دستتان را حرکت بدهید و بگذارید که هرچه دلتنگتان میخواهد بنویسد. اگر هم با کیبورد صمیمیت بیشتری دارید که همان را بچسبید.
میتوانید پس از عادت به آزادنویسی، رونویسی را به لیستتان بیفزایید. محبوبترین کتاب داستانی (برای کسانی که علاقهمند به نوشتن داستان هستند) و با غیرداستانی (برای آن دستۀ دیگر از علاقهمندان به نویسندگی) را انتخاب کرده و از همان صفحۀ نخست شروع به رونویسی کنید. نه چیزی را تغییر دهید و نه واوی را جا بنذارید. لازم نیست تمام صفحات را در یک نشست رونویسی کنید. یک بازۀ زمانی مشخص بگذارید و این تمرین را انجام دهید.
یادتان باشد شیوۀ نگارش شما به آخرین کتابی شباهت دارد که پیشتر خواندهاید. |
پس برای رونویسی ترجیحاً کتابی تألیفی انتخاب کنید و یا به سراغ کتب ترجمۀشدهای بروید که ترجمۀاش بینظیر و روان باشد.
میتوانید با یک هایلایت روی کلمات و جملاتی را که جذاب هستند علامت بگذارید تا بعداً از آنها استفاده کنید.
همانطور که نویبسندۀ کتاب «فلسفه برای زندگی و دیگر موقعیتهای حساس» میگوید:
این کار روند آسانی ندارد. انرژی و شجاعت بسیاری لازم است که عادتهای خودکارِ فکری و احساسیمان را تغییر بدهیم و همچنین به فروتنی نیاز دارد؛ هیچکَس دوست ندارد اقرار کند که ممکن است روش جهانبینیاش اشتباه باشد.
پس صبور باشید و آرامآرام پیش بروید.
در پایان هم تعدادی از کتابهای خوب را در زمینۀ عادتسازی به شما پیشنهاد میکنم:
«اثر مرکب» نوشتۀ «دارن هاردی»
«خرده عادتها» نوشتۀ «جیمز کلیر»
«عادتهای اتمی» نوشتۀ «جیمز کلیر»
«عادتهای انعطافپذیر» نوشتۀ «استفان گایز»
«فلسفه برای زندگی و دیگر موقعیتهای حساس» نوشتۀ «جولز اِوَنز»
«کار عمیق» نوشتۀ «کال نیوپورت»
«تختخوابت را مرتب کن» نوشتۀ «ویلیام. اچ. مکریون»
«قدرت عادت: چرایی کارهایی که انجام میدهیم در زندگی و کسبوکار» نوشتۀ «چارلز داهیگ»
«هفت عادت مردمان مؤثر: همراه با درسهایی برای ایجاد تغییر در شخصیت» نوشتۀ «استفن آر. کاوی»
مقالۀ مرتبط:
میخواهی در نوشتن داستان خلاق باشی؟ هنرمندانه دزدیدن را یاد بگیر!
یادداشتهای مرتبط:
«فضیلتها را با تمرین بهدست میآوریم» – «رابطۀ دوشگرفتن با خلاقیت در نویسندگی» – «هنرمندان سایهوار»